انسان طلبی ذاتی برای رشد دارد، هر صبحی که از خواب بلند می شود در راستای رسیدگی به این طلب است و هر دست آوردی که کسب می کند برای سیرآب کردن این طلب در اوست.
این طلب ذاتی در وجود هر کس قابل شناساییست و تکاپوی بشر از سر همین طلب است. طلب به زنده ماندن بزرگ شدن تکمیل شدن رشد کردن پیشرفت کردن و هر چیز دیگری. من فکر می کنم خاموش کردن مطلق این طلب هم غیر ممکن است و انسان به هر حال محکوم به خواستن و طلب کردن و حرکت کردن است حتی اگر خودکشی کند چون خودکشی پایان انسان نیست و این طلب در ذات انسان است!
اما ویژگی این طلب این است که بی پایان است. یعنی کمتر کسیست که ادعا کند به هر چه می خواسته تمام و کمال و مطلقا رسیده و دیگر هیچ طلب جدیدی در او نیست. ثرتمند ترین یا دانا ترین انسان ها دست از این طلب بر نداشته اند و بر نخواهند داشت.
اما این طلب از ما چه می خواهد؟ ما که تلفن همراه دلخواهش را خریدیم چرا راضی نشد؟ خودرو دلخواهش را هم برایش تامین کردیم چرا دست بر نمیدارد؟ تا کجا می خواهد از ما بخواهد؟ این طلب را اصلا می توان سیرآب کرد؟
پاسخ این است که ما هر چه به این طلب می دهیم، چیز ناقصی است. به بیان دیگر نسبی هست. شما هر ماشینی برای سیرآب کردن طلب خود بخرید چشمتان دنبال ماشین دیگری خواهد بود که نسبتا بهتر از مال شماست. حتی گران ترین را هم بخرید طلب سیرآب نمی شود و به دومی و سومی فکر می کند. یا جویندگان علم همواره در طلب علمی فراتر از حد خود بوده اند و خواهند بود و با هیچ مقداری از علم انسان از این طلب خود دست بر نخواهد داشت. پس هر چیز نسبی این طلب را به صورت کامل سیرآب نمی کند.
اما روبروی کلمه نسبی چه چیزی قرار دارد؟ مطلق! به نظر این حقیر این طلب ذاتی انسان تنها با چیزی سیرآب خواهد شد که مطلق باشد. در واقع این طلب اصلا طلب همان مطلق است. اما چون ما آن را نمی فهمیم با چیزهای دم دستی سعی می کنیم سیرآبش کنیم که نمی شود. اگر بتوانیم چیزی مطلق به این طلب ذاتی خود بدهیم که بهتر از آن دیگر وجود ندارد این طلب بینهایت ما به انتها و مقصود خود خواهد رسید و انسان آرام خواهد گرفت.
فکر می کنم روشن است که منظور من چیست. مقصود مطلق تنها خداوند است، انسان به کمتر از او قانع نیست. انسان در طلب خداوند به سوی جلوه های او حمله می کند ولی سیرآب نمی شود. اما اگر به خود مقصود برسد (شاید همان لقا الله) دیگر از طلب سیر می شود و آن طلب خاموش می شود و انسان به آرامش مطلق پس از رسیدن به مقصود دست می یابد.
حالا می خواهم مسئله ای طرح کنم. طبق دست آورد های با ارزش علم فیزیک سرعت نور تنها مطلق در دنیای فیزیک است. مابقی همه چیز نسبی است حتی زمان. اما سرعت نور مطلقا همان است که است. ایا بجز خداوند مطلق دیگری یافت شد؟ یا الله نور السماوات و الارض؟ من نمی دانم. در نظرات نقد بفرمایید.
یا در مطلبی به نام عدالت اشاره کردم که تنها خصوصیت اخلاقی مطلق شناسایی شده توسط بنده عدالت است. آیا عدالت یک مطلق جدید است؟ من فکر نمیکنم چنین باشد چون در اصول دین خداوند عدالت در کنار توحید آمده و این شاید نشانه ای باشد که عدالت از خداوند جدا نیست.
اصلا شما بفرمایید. وجود دو مطلق در جهان ممکن است؟
در توصیف عطار نیشابوری از عرفان (هفت شهر عشق)، فهمیدن و درک این طلب به عنوان وادی اول عرفانی برای انسان ذکر شده است. وادی آخر هم رسیدن به همان فنا و آرامشیست که به نظر بنده تنها با سیرآب کردن مطلق این طلب اولیه ممکن است.
دیدگاهتان را بنویسید