العبد

در حرم حضرت معصومه (س) قدم می زدم. ملاهایی را می دیدم که مشغول بحث اند و خواهشی داشتم که من نیز با یکی از این ها هم نشین بوده و مشغول بحث و تبادل درباره افکارم می شدم.

از بی کسی کنار ستون نزدیک قبر عالم محبوبم، آیت الله بهجت رضوان خدا بر او نشستم. شروع کردم به مرور کردن نوشته طلب در دلم که تازه نوشته بودم. این مرور موجب تفکر مجدد بنده روی این مطلب شد.

درست است که این طلب قلبی ما بسیار عظیم و بی پایان است، اما خداوند مطلق به تنهایی آن طلب را سیرآب و محو می کند و جایی برای محبت دیگر نمی تواند باشد. لذا اگر ما در این طلب خود شریکی بجز خداوند مطلق قرار دهیم، آن محبت غیر باعث خواهد شد که دیگر توانایی پذیرایی کامل از محبت خداوند را نداشته باشیم. یعنی به همان اندازه که طلبی از غیر او داشته باشیم، از لقاء الله و از رسیدن به خداوند باز خواهیم ماند. در نتیجه انسان با کنترل محبت خود به غیر خداوند و خلوص کامل است که امکان رسیدن به خداوند را خواهد داشت.

حالا سوال بعدی اینجا بود که اگر انسان از این تمام خواسته های نفسانی خود دست بکشد و هر محبتی را بجز محبت خداوند بیرون بریزد و تمام همت خود را در راه او صرف کند، پس اصلا چه چیزی از او باقی خواهد ماند؟ یا به چه چیزی تبدیل خواهد شد؟ حدس بزنید پاسخ کجا بود. روی مقبره ملا: العبد.

فرد این توانایی را دارد که به همان اندازه که خداوند در خدا بودنش مطلق است و هیچ کاستی ندارد، او نیز در عبد بودنش مطلق و بی کم و کاست باشد. پس فردی که عبد مطلق باشد می تواند به تمام وجود خداوند و درجه اعلا لقاء الله برسد.

امکان وجود امام

حال انسانی که به این مقام عبد بودن یا لقا کامل خداوند رسید تازه به اوج کمال خود و اوج خواسته های خود و اوج ظرفیت خود رسیده است. اکنون که عبد مطلق خداوند است و جز خدا در دل او نیست، می شود خلیفه الله. می شود ولی مطلق خداوند و آینه تمام نمای او. به همین سبب امکان وجود مقام امامت نیز روشن تر می شود. البته هر عبدی امام نیست، اما عبد بودن مقدمه و شرط لازم امام بودن است.


منتشر شده

در

توسط

برچسب‌ها:

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *