در این مطلب برداشت شخصی خود از 3 آیه نخست سوره طارق و ارتباط آن با نسبیت عام را خواهم نوشت.
شما در حال مطالعه نسخه پرینت شده مطلب هستید، پیشنهاد میشود در صورت دسترسی نسخه آنلاین را از وبسایت مطالعه فرمایید:
لینک مطلب:
نتیجه گیری های این مطلب کاملا شخصی و زاییده فکر بنده هست و نه از نظر من و نه از نظر شخص دیگری نباید درست و صحیح تلقی شود. بیان عمومی این فکر بدان جهت میباشد که اگر شما توانایی اصلاح دیدگاه بنده را دارید حتما نظرات و انتقادات خود را با بنده در میان بگزارید.
نکته: این مطلب در تاریخ 1400.09.26 برای اولین بار منتشر و در تاریخ 1401.01.24 مجددا بروز شده است. بررسی کلیپ و نظرات زیبای استاد بزرگوار علی صبوحی در این باره به انتهای مطلب اضافه شد. همچنین ارتباطهایی با تجربههای پس از مرگ اضافه شد. لطفا پس از مطالعه مطلب اصلی بروزرسانیها را نیز مطالعه بفرمایید.
چون مطلب نپخته هست بنده بروزرسانیهایی برای آن انجام میدهم، لذا پیشنهاد میکنم آن را پرینت نکنید و نسخه آنلاین را از وبسایت بخوانید.
بروزرسانی تاریخ 1401.02.04 : امروز بنده در تحقیق همین موضوع مطلبی را در فیس بوک مربوط به سال 2012 مشاهده کردم که تعبیرات این متن را مشابه همین ولی با تفصیل کم نوشته بود. که این نشان میدهد مطلب زیر تا بحال به اذهان افراد دیگری نیز رسیده و زاییده فکر بنده نیست، هرچند من فکر میکردم چنین باشد. با این حال امیدوارم این مطلب برای شما مفید باشد. ویدئو صدای ستارههای نوترونی اضافه شد جهت مطالعه بیشتر.
توضیحات زیر یادآوری مباحثی از بحث فضازمان و نسبیت است، در صورتی که از قبل درباره این موضوع اطلاعاتی نداشته باشید توضیحات زیر ممکن است کافی نباشد و احتمالا مجبور شوید کمی راجب مسئله فضازمان و نظریه نسبیت مطالعه فرمایید.
یک پارچه را از چهار گوشه به کمک دوستتان نگه دارید و توپی سنگین روی پارچه رها کنید، پس از آن هر توپ کوچکتر و سبک تری که روی پارچه انداخته شود به سمت توپ سنگینتر حرکت میکند و این مشابه همان گرانش است که با خم شدن فضازمان ایجاد میشود. چیزی شبیه به شکل زیر:
“فضازمان” یک مدل ریاضی است که در آن سه بُعد فضا و یک بعُد زمان جهان در یکدیگر ادغام شده و یک محیط چهار بعدی ایجاد میکند. ستارههای فشرده با چگالی زیاد خمیدگی فضازمان را ایجاد میکند و به سبب آن گرانش بین اجرام آسمانی شکل میگیرد.
در ستارههای فشرده با چگالی زیاد، فرار از گرانش دشوارتر میشود تا جایی که هر ذرهای، حتی نور در دام گرانش آنها میافتد. به این نقطه که هیچ فراری از گرانش امکان پذیر نیست افق رویداد گفته میشود و هر جسمی که به افق رویداد نزدیک شود زمان برایش کند شده و سپس متوقف میشود.
هر چه جرم ستاره بیشتر باشد خمیدگی ایجاد شده در فضازمان بیشتر است و خمیدگی بیشتر به معنی گرانش بیشتر خواهد بود.
مطابق با نظریات ریاضی و به پشتوانه نظریه نسبیت عام، در مواردی سوراخ ایجاد شده توسط سیاه چاله میتواند آنقدر عمیق شود که در نهایت به یک سفیدچاله یا کرم چاله منتهی شود و در نقطهای دیگر از فضازمان بیرون بیاید. در چنین شرایطی سفر در زمان و مکان به صورت تئوری ممکن خواهد بود.
ما اطلاعات خیلی زیادی در این موضوعات نداریم و اگر به کمی بیشتر از یک قرن پیش بازگردیم حتی نمیدانستیم چنین چیزی میتواند وجود داشته باشد. اگر تمایل دارید در این باره بیشتر بدانید نظریه نسبیت اینشتین را مطالعه فرمایید، هر چند که من بارها آن را مطالعه کردهام و هنوز هیچ چیز از آن نفهمیدهام.
طارق
قرآن کریم پر از اسرار و نشانههاییست که ما تنها با کامل شدن علم و دانش خود توانایی درک صحیح آنها را خواهیم داشت. به همین دلیل احساس من این است که مترجمان و مفسران قرآن با تلاش ستودنی و ارزشمند خود تنها توانستهاند برداشت شخصی خود از آیات قران را بیان کنند و در صورتی که دانش بشر رشد کند احتمالا برخی از معانی آیات قرآن را بهتر از قبل درک خواهد کرد. در نمونهای از چنین موردی را عرض خواهم کرد که با تشخیص ناقص (و شاید اشتباه) خودم بدان رسیدم. با ترجمه استاد فولادوند.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ ﴿۱﴾
سوگند به آسمان و آن اختر شبگرد (۱)
در همین ابتدا از سوگند یاد شده میتوان فهمید که دو مفهوم آسمان و طارق از نظر قرآن بسیار با اهمیت هستند. خطای ذهنی اینکه آسمان را محدود به آسمان آبی خودمان بدانیم کنار بگزارید، مقصود از آسمان تمام فضای حاکم بر آسمان جهان است. اما کلمه طارق به معنای اختر شبگرد ترجمه شده است که از دیدگاه من ممکن است یک خطای ادبی باشد. طارق به معنای لغوی کوبنده است و از آن جایی که در کنار کلمه آسمان آمده است احتمالا به چیزی اشاره دارد که آسمان را میکوبد و یا در آسمان چیزی را میکوبد. با این حال هنوز زود است که بخواهیم کلمه طارق را معنا کنیم.
طارق از ماده “طرق” به معناى کوبیدن است، و راه را از این جهت “طریق” گویند که با پاى رهروان کوبیده مىشود.
منبع: تفسیر نمونه – آیت الله مکارم شیرازی
وَمَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ ﴿۲﴾
و تو چه دانى که اختر شبگرد چیست (۲)
و تو چه میفهمی که طارق چیست؟ قرآن خود این تلنگر را به ما میزند که ما با مغز کوچک، دانش اندک و تکنولوژی ناچیز خود حتی توان درک و فهمیدن ماهیت و چیستی و درونی طارق را نداریم و نخواهیم داشت. بنابراین مترجم کاملا در ترجمه کلمه طارق با چالش جدی مواجه بوده است.
النَّجْمُ الثَّاقِبُ ﴿۳﴾
آن اختر فروزان (۳)
در اینجا قرآن خود به توضیح طارق میپردازد. کلمه نجم به معنای ستاره است، پس میتوان حتم یافت که طارق نوعی خاص و ویژه از ستارگان است. کلمه ثاقب در لغتنامه دهخدا به معنای فروزان یا سوراخکننده ترجمه شده است که بنده با آن موافق نیستم. در تفسیر سوره طارق توسط علامه طباطبایی معنای ثقب چنین توضیح داده شده است:
و کلمه (ثقب) در اصل به معناى دریدن بود، و بعدها به معناى هر چیز نورانى و روشنگر شد، به این مناسبت که چنین چیزى پرده ظلمت را با نور خود مى درد.
تفسیر المیزان – علامه طباطبایی
در نتیجه چنین برمیآید که معنای اصلی و صحیح ثاقب همان سوراخ کردن و دریدن هست و فروزان و درخشنده بعدها به لیست معانی آن اضافه شده که کار درستی نبوده است. بدین ترتیب که چون کلمه ثاقب در ترکیب با ستاره مطرح شده است، مترجمان طی قرنها از درک مفهومی به نام ستاره سوراخ کننده عاجز شدهاند و اینطور برداشت کردهاند که چنین ستارهای آنقدر پر نور و فروزان است که تاریکی شب را سوراخ میکند! و به همین سبب آن را ستاره فروزان ترجمه کردهاند در نتیجه به مرور کلمه ثاقب به معنای فروزان نیز رایج شد. اما در این 3 آیه چیزی از تاریکی شب گفته نشده است، همه چیز درباره آسمان و یک ستاره ویژه به نام طارق است!
بنابراین ممکن است قرآن در کلمه طارق به نوعی خاص و ویژه از ستارگان اشاره دارد که آسمان را سوراخ میکند و احتمالا ترجمه طارق به ستاره فروزان، طارق را به اندازهای خاص و متفاوت نمیکند که قرآن بخواهد به آن قسم بخورد و یا به ما بگوید که شما از درک و فهم چیستی طارق عاجز هستید.
اکنون و با پیشرفت علم میدانیم نوعی از ستارگان به نام سیاه چاله وجود دارد که همچنان به معنای واقعی کلمه یک ستاره است، اما به دلیل جرم بسیار سنگین خود آسمان اطرافش یا فضازمان را میشکافد و سوراخ میکند و حتی ممکن است این سوراخ در جای دیگری از آسمان به شکل سفید چاله بیرون بیاید. ولی همچنان نمیدانیم که سیاه چاله یا سفید چاله یا کرم چاله چیست و دقیقا چه قوانینی بر آن حاکم است.
همچنین درباره تمام ستارگان و اجرام نورانی که در آسمان شب قابل دیدن توسط چشم انسان هستند (از جمله سیاره زحل) توانستهایم به تسلط نسبی و شناخت قابل قبولی دست یابیم. اما با توجه به ماهیت گرانشی بسیار قدرتمند سیاه چاله و کرم چاله در درک ماهیت و چیستی آنها عاجز و ناتوان خواهیم بود. “و ما ادراک ما الطارق”
جمع بندی: اگر یک قرن پیش به هر دانشمند آگاهی میگفتید برداشت شما از سه کلمه آسمان، ستارهای خاص و سوراخ کردن چیست، احتمالا به اتفاق همگی به سوراخ کردن آسمان شب توسط نور ستارهای پر نور میرسیدند. اما اگر امروز به یک دانشمند آگاه بگویید برداشتت از آسمان، ستارهای خاص و سوراخ کردن چیست، حداقل بخشی از این دانشمندان به چیزی فراتر از یک ستاره معمولی و پر نور فکر خواهند کرد، چرا که اکنون دریافتهایم چنین چیزی نیز وجود دارد!
دوستان عزیز که زمان گزاشته و مطلب فوق را خواندند توجه فرمایند که بنده با توجه به دانش اندک خودم صلاحیت چنین قضاوتی را ندارم و صرفا برداشت شخصی خودم از این سه آیه را نوشتم.
در ادامه ترجمه چند نفر دیگر از دانشمندان قرآنی از این سه آیه را قرار میدهم که کاملا نشان دهنده دشواری ترجمه این سه آیه برای تمام مترجمان بوده و مترجم مجبور به اضافه کردن توضیحات اضافه (متن خط دار) برای توجیه معنای طارق بوده است:
سوگند به آسمان و به طارق (1) و تو چه مى دانى که طارق چیست (2) ستارهاى است که پرده ظلمت را مى درد (3)
طباطبایی
سوگند به آسمان و کوبنده شب! (۱) و تو نمیدانی کوبنده شب چیست! (۲) همان ستاره درخشان و شکافنده تاریکیهاست! (۳)
مکارم شیرازی
سوگند به آسمان و ستاره طارِق! (۱) و چه میدانى که طارِق چیست؟ (۲) ستارهاى است درخشنده. (۳)
قرائتی
قسم به آسمان و طارق آن. (۱) و چگونه توانی طارق آسمان را بدانی؟ (۲) طارق همان کوکب درخشان است که نورش نفوذ کند. (۳)
الهی قمشهای
سوگند به آسمان و به چیزی که در شب پدیدار می شود؛ (۱) و تو چه می دانی چیزی که در شب پدیدار می شود، چیست؟ (۲) همان ستاره درخشانی است که پرده ظلمت را می شکافد. (۳)
انصاریان
سوگند به آسمان و به شب درآینده (۱) و چه دانستت چیست شب درآینده (۲) آن ستاره تابنده (۳)
معزی
بروز رسانی در تاریخ: 1401.01.24
نظرات مشابه یا مخالف
با عنایت به این نکته که هدف از این مطلب یک تحقیق قرآنی شخصی هست، اما چون به صورت عمومی در وبسایتم منتشر کردهام، سعی میکنم هر کجا نظری نو یا نکتهای جدید را مشاهده کردم، در اینجا منتشر کنم و نظر تکمیلی خودم را درباره آن بنویسم، همچنین منتظر تکمیل بیشتر یا نقد نظرات خودم توسط صاحب نظران بوده و این نظرات یا انتقادها را همینجا منتشر خواهم نمود.
بیانات زیبای استاد علی صبوحی
شما نسخه پرینت شده مطلب را مشاهده میفرمایید، توصیه میشود جهت مشاهده ویدئو بیانات استاد علی صبوحی نسخه آنلاین آخرین بروزرسانی مطلب را مطالعه فرمایید:
لینک مطلب:
من ماهها منتظر شنیدن نظری مشابه یا مخالف دیدگاههای خودم بودم. بیانات استاد علی صبوحی به شدت نظر بنده رو جلب کرد یک نکته در بیان ایشان وجود داشت که بنده درباره آن هنوز به یقین نرسیدهام و احتمال میدهم نظر بنده نیز میتواند درست باشد، اما یک نکته دیگر که ایشان فرمودند کاااااملا تکهای گم شده از پازل ذهنیت بنده بود. در نتیجه بخشی از این ویدئو را نقد خواهم نمود.
نکتهای که نظر بنده را جلب کرد، تشبیه آسمان به طریق بود، قسم به طریق و طارق آن، چقدر تشبیه زیبایی بیان فرمودند.
آسمان چگونه تبدیل به طریق میشود؟
حال اگر طبق فرموده استاد عزیز آسمان را طریق یا دارای طریق بدانیم، چه چیزی یک آسمان آرام را به طریق انسان برای رسیدن به مقصد بعدی خود تبدیل کرده؟ طارق آسمان چیست؟
قسم به آسمان و طارق آن، یعنی آسمان به خودی خود طریق رسیدن به جای مد نظر نیست اما طبق فرموده همین آیه آسمان طارقی دارد و ما میدانیم طارق میتواند طریق را ایجاد کند، یعنی وقتی طارق داریم حتما یک طریق شکل خواهد گرفت. هیچ طریقی از ابتدای مطلق و بدون طارقش طریق نبوده است. این یعنی فرموده استاد عزیز بسیار متین بوده و تشبیه درست و بجایی داشتند.
طارق از ماده “طرق” به معناى کوبیدن است، و راه را از این جهت “طریق” گویند که با پاى رهروان کوبیده مىشود.
منبع: تفسیر نمونه – آیت الله مکارم شیرازی
آیا پر جاذبه ترین جرم شناخته شده توسط بشر (یعنی سیاه چاله) نمیتواند تنها یا یکی از کاندیداهای جذب و انتقال روح انسان از طریق آسمان به سمت مقصد بعدی خود باشد؟
شهاب سنگ
بنده با وجود اینکه تشبیه آسمان به طریق را تشبیهی بسیار به جا و تکهای گم شده از پازل ذهنیت خودم دانستم، اما فعلا تشبیه طارق به سیاه چاله را محتمل تر از تشبیه آن به شهاب سنگ میدانم.
اولا شهاب سنگ با حرکت خود باعث ایجاد طریق قابل استفادهای برای انسان در آسمان نمیشود اما سیاه چاله میتواند با استفاده از قدرت جاذبه قدرتمند خود چنین خاصیتی داشته باشد.
دوما قرآن با تاکید فرموده است که طارق یک “ستاره” نفوذ کننده است، در حالی که شهاب سنگ ویژگیهای یک ستاره را نداشته و ترکیبات متفاوتی دارد. در مقابل سیاه چاله به طور حتم نوعی ستاره است که عظمت و جرم بیشتری دارد.
حتی ستارههای دنباله دار که در متون علمی فقط با عنوان “دنباله دار” یا Comet بدون ذکر عنوان “ستاره” شناخته میشوند ترکیباتی بسیار متفاوت با ستارگان دارند.
سوما نحوه حرکت شهاب سنگ در آسمان بسیار مشابه ستارهها و سیارات دیگر است و در صورت توافق به ترجمه کلمه ثاقب به شکافدن و دریدن، چنین حالتی در حرکت شهاب سنگ اتفاق نمیافتد. در حالی که سیاه چاله میتواند آسمان ما را کاملا سوراخ کرده و حتی راهی به سمت آسمانهای دیگر باز کند.
در موردی که قرآن کریم “شهاب الثاقب” را برای مقابله در برابر شیاطین استفاده میکند نیز میتوان چنین توجیه کرد که در آنجا مقصود از ثاقب دریدن و شکافدن آسمان یا فضازمان نیست چرا که شهاب سنگ جرم کافی برای این کار را ندارد، بلکه شهاب شیاطین مورد نظر را با حالتی مانند گلوله میشکافد و آنها را یا دور میکند یا از بین میبرد.
همچنین بخوانید: قرآن و شهاب سنگ – پرسمان دانشگاهی
تجربیات نزدیک به مرگ
از سخنان تجربه گران نزدیک به مرگ (چه در این برنامه و چه غیر) چنین اقتباس میشود تونلی به سمت بالا وجود دارد که نوری بسیار درخشان در انتهای آن دیده میشود و روح بجای هول داده شدن به سمت آن نور، به نوعی جذب آن میشود، نکته عجیب تر اینکه روح از یک مقطعی به بعد با وجود اینکه درون آن نور درخشان را میبیند اما میداند که اگر یک قدم بیشتر داخل شده و به سمت آن برود دیگر راه برگشتی وجود نداشته و به درون آن کشیده خواهند شد و بدین ترتیب مرگشان برگشت ناپذیر میشود.
افق رویداد
نکته بعدی کشف شده با علم کنونی فیزیک، مسئله افق رویداد است، افق رویداد به شعاعی از سیاه چاله گفته میشود که نور مرئی شناخته شده توسط بشر اگر از آن شعاع به سیاه چاله نزدیکتر شود، دیگر هیچ راه بازگشتی ندارد و مستقیما به درون سیاه چاله سقوط خواهد کرد.
تشابهی وجود دارد بین مسئله فوق و این گفته تجربه گران که اگر از یک فاصلهای بیشتر به آن محل پر نور و زیبا نزدیکتر میشدیم مرگ ما قطعی شده و راه بازگشتی نمیتوانست وجود داشته باشد.
البته شعاع افق رویداد برای نور مرئی و روح انسان میتواند متفاوت باشد چرا که کیفیت نور و روح انسان متفاوت است.
جذب روح
این بخش از مطلب از نظر خودم ممکن است استدلالهای اشتباهی و صرفا تصورات بنده را شامل باشد:
میدانیم که سیاه چاله جاذبه فوق العاده قدرتمندی دارد، به نحوی که منظومهها به دور آن میچرخند و نور از افق رویداد آن نمیتواند خارج شود. بنا بر تصور بنده، روح توانایی مقاومت در برابر جاذبه سیاه چاله را دارد. اما در صورت رها شدن یا معلق شدن به سمت سیاه چاله جذب میشود.
البته این مقاومت روح در برابر جاذبه سیاه چاله پس از عبور از افق رویداد سیاه چاله غیر ممکن خواهد بود و مرگ انسان بدین ترتیب قطعی میشود.
همچنین اگر این مسئله درست باشد میتوان نتیجه گرفت که روح جرم بسیار بسیار بسیار بسیار کمتری نسبت به نور مرئی زمینی داشته و قابل مقایسه با نورهای آسمانیست که توسط تجربه گران گفته میشود. اما محتمل است که جرمش صفر نباشد.
نور
مسئله بعدی که توسط تجربهگران ذکر میشود، تفاوت رنگ و فرکانس نور آنجا با نورهای مرئی کشف شده توسط بشرمیباشد. بنابراین شاید بتوان این مسئله را توجیه کرد که ما به عنوان بشر زمینی سیاه چاله ها را به رنگ سیاه میبینیم، در صورتی که احتمالا نورهایی با فرکانس بسیار متفاوت یا خاصیتهای بسیار متفاوت از آنها ساطع میشود که تنها توسط روح انسان قابل دیدن هست.
زاویه تونل
به استناد بیان تجربه گران مرگ موقت، تونل مذکور زاویهای مشخص با زمین داشته، چیزی در حدود 30 درجه یا بیشتر در اکثر بیانات ذکر شده است. شاید این زاویه برای هر تجربه گر کمی هم متفاوت باشد. احتمال دارد این زاویه در واقع ناشی از موقعیت قرار گیری سیاه چاله نسبت به زمین باشد و در ساعات مختلف یا در نقاط مختلف زمین متفاوت باشد. همچنین ممکن است روح شما تا زمان قرارگیری سیاه چاله در زاویه مناسب سرگردان باقی بماند و سپس طریق برای شما باز شود.
یک فرض زیبا
فرض کنید تمام عرایض بنده صحیح باشد و شما شروع به تجربه تمام این مسائل میکنید.
به ترتیب چینش مفاهیم در این سوره دقت کنید:
- آسمان
- طارق (سیاه چاله)
- حس عدم درک نسبت به طارق
- ستاره
- نفوذ
روح شما وارد طریق در آسمان میشود، سپس جاذبه و کشش طارق را حس میکند. حس گنگ بودن و عدم درک از مقصد خود پیدا میکند. متوجه نور درخشانی که همچون ستاره خورشید میدرخشد میشود. و پس از ورود به افق رویداد در آسمان فعلی نفوذ و وارد دنیای پس از مرگ میشود. الان وقت آن است که آیه چهارم همین سوره را هم بخوانید تا بفهمید پس از این انسان چه مسئلهای را درک خواهد کرد.
آیا ما توانستیم طارق را درک کنیم؟
به برداشت بنده وقتی قرآن کریم میفرماید شما طارق را درک نمیکنید، به این معنی است که نه در زمان فعلی، بلکه تا زمان ادامه تاریخ بشریت ما طارق را به درستی درک نخواهیم کرد.
در چنین شرایطی هر جرم آسمانی بجز سیاه چاله تقریبا برای انسان قابل درک و بررسی و مشاهده است. منجمله سیارات و ستارگان و شهاب سنگها و غیره. اما طبق قوانین فیزیک، ما نه تنها هیچ گاه قادر به مشاهده درون سیاه چاله نخواهیم بود، بلکه در صورت نزدیک شدن به آن با جسم فیزیکی خود متلاشی و نابود خواهیم شد. بنابراین طبق فرموده قرآن و مطابق با نظر دانشمندان فیزیک، ما هیچ گاه چیستی درون سیاه چاله را به صورت کامل درک نخواهیم کرد.
خواهش از اساتید و صاحب نظران
من بی صبرانه منتظر هستم اساتید عزیز سخنان بنده را مطالعه فرموده و اینجانب را در جریان دیدگاههای تکمیلیاشان قرار دهند. مجددا تذکر میدهم که بنده تخصصی نه در زمینه قرآن و نه در زمینه فیزیک ندارم و گفتههای من نباید صحیح تلقی شده و به باورهای کسی تبدیل شود.
معرفی برنامه زندگی پس از زندگی
با وجود اینکه قبل از این برنامه هم افراد زیادی به تجربیات خود از زندگی پس از مرگ اعتراف کردهاند، اما این برنامه با عزمی جدی به این این مسئله پرداخته است. قضاوت درباره این برنامه را به خود شما میسپارم اما حتما توصیه میکنم حداقل سه قسمت به صورت رندوم را بدون داشتن جبهه و صرفا به نیت شنیدن حرفی نو مشاهده بفرمایید. عنوان “زندگی پس از زندگی” را جستجو و قسمتهای دلخواهتان را ببینید.
چالشهای بعدی
آیا انسان با ورود به سیاه چاله، در آن سمت از سفید چاله خارج میشود و به دنیای جدید خود میرود؟
آیا عبور از کرم چاله همان مسیر بدون بازگشت انتقال به آسمانهای دیگر است؟
آیا دنیای مادی آیینهای در برابر دنیای غیر مادیست؟
چرا فیزیک به ما میگوید پشت برخی سیاه چالهها باید سفید چالهای نیز باشد اما ما تا بحال سفید چالهای کشف نکردهایم؟ شاید سفید چالهها مطعلق به دنیای دیگری هستند؟
چه کاندیدایی بهتر از سیاه چاله میتواند مسائل ذکر شده را بهتر توجیه کند؟
ادامه آیات سوره طارق
ظاهر امر در ابتدا چنین به نظرم میرساند که قرآن به یک ستاره قسم میخورد و سپس راجب رجعت و خلقت مجدد صحبت میکند و این دو موضوع هیچ ارتباطی به یکدیگر ندارند، اما کمی بیتشر دقت کنیم.
سیاه چاله ها میتوانند در نقش بذری برای ایجاد جهانی جدید باشند! رجعت؟ …
وَالسَّماءِ ذاتِ الرَّجعِ ﴿11﴾
سوره طارق، آیه 11
سایر موضوعات قابل بررسی
- ماده و پاد ماده
- رابطه روح و انرژی
آیههای قابل تامل:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِنَّ الَّذینَ کَفَروا وَظَلَموا لَم یَکُنِ اللَّهُ لِیَغفِرَ لَهُم وَلا لِیَهدِیَهُم طَریقًا ﴿١۶٨﴾
إِلّا طَریقَ جَهَنَّمَ خٰلِدینَ فیها أَبَدًا ۚ وَکانَ ذٰلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیرًا ﴿١۶٩﴾
آنان که کافر و ستمگر شدند هیچ گاه خدا آنان را نخواهد آمرزید و به راهی(طریقی) هدایت نخواهد نمود؛ (۱۶۸)
مگر به (طریق) دوزخ، که در آن جاوید خواهند بود و خدا را این کار (انتقام از ستمکاران) آسان است. (۱۶۹)
سوالات پر تکرار
سوال: نظرت درباره تعدد سیاه چالهها چیه؟ پاسخ: اولا تمامی سیاه چاله ها توانایی ایجاد کرم چاله و سفید چاله را ندارند و مقصود بنده در این مطلب صرفا سیاه چاله های کلان جرم یا سیاه چاله ایست که توانایی چنین کاری را داشته باشد. اطلاعات زیادی ندارم که کدام سیاه چاله ها میتوانند منجر به تشکیل کرم چاله شوند. اما برای خودم هم سوال است که مقصود قرآن از طارق همین سیاه چاله کهکشان خودمان است یا یک سیاه چاله سوپر کلان جرم خیلی بزرگی وجود دارد که مقصود از طارق آن است.
بروزرسانی: صدای سیاه چالهها
بروزرسانی تاریخ 1401.02.04 : ویدئو ارتباط صدای ستارههای نوترونی (سیاه چاله)
لازم به ذکر است که در ادبیات عربی طارق به معنای فردی که از راه رسیده و در را میکوبد نیز استفاده میشود.
آیه زیر نشانههایی شبیه به سیاه چاله را بیان می کند:
فَلا أُقسِمُ بِالخُنَّسِ ﴿١۵﴾ الجَوارِ الکُنَّسِ ﴿١۶﴾ وَالَّیلِ إِذا عَسعَسَ ﴿١٧﴾ وَالصُّبحِ إِذا تَنَفَّسَ ﴿١٨﴾ إِنَّهُ لَقَولُ رَسولٍ کَریمٍ ﴿١٩﴾
چنین نیست (که منکران قرآن پندارند) قسم یاد میکنم به ستارگان باز گردنده. (۱۵) که به گردش آیند و در مکان خود رخ پنهان کنند. (۱۶) قسم به شب تار هنگامی که روی جهان را تاریک گرداند. (۱۷) و قسم به صبح روشن وقتی که دم زند (و عالم را به روی خود بیفروزد). (۱۸) (قسم به این آیات) که همانا قرآن کلام رسول بزرگوار حق (جبرئیل) است. (۱۹)
سوره مبارک تکویر
یک یادآوری برای خودم: بررسی ستاره جارو کننده در قرآن
بروزرسانی 1402/03/28
اشاره عجیب به تونل و طرائق در سخنرانی حجه الاسلام امینی خواه و تفسیر المیزان، سخنرانی آن سوی مرگ از دقیقه 10:40 الی 13:43.
اگر این تونلها همان طریقها هستن وظیفه طارق هم مشخصتر میشه. ستاره طارق یک کار بیخود نیست، وظایفی برای تشکیل راهها داره.
دیدگاهتان را بنویسید